غریبانه

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد معنی معجزه شو زود به قلبم برگرد

غریبانه

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد معنی معجزه شو زود به قلبم برگرد

سلام

سلام دوستان عزیز و مهربانم


ان شاالله که همه خوب و سلامتین

 

من خداروشکرخوبم

کوچولوها همچنان اذیتاشونو دارند

امیرعلی مدام باداداشش کشتی میگیره و اونم سرا بازی این درنمیاره و جیغ میزنه

واین داستان ادامه دارد

دختر کوچیکه پارسال پزشکی قبول شد و الان دوترمو گذرانده

ولی چه گذروندنی....درس که نمی‌خونه همش داره بازی می‌کنه با گوشی...نمی‌دونم چکارکنیم

ترمی ۱۰میلیون هزینه....همسرهم به خاطرکروناسرکارنمیره....خیلی اذیت میشم وقتی سرکارنمیره

مدام گیرمیده

کل کل داره با دخترا

باپسرا هم

چه کارخوبی روبه خاطرکروناازدست داد


نمی‌دونم چرا نمیشه نظر جدید داد تو پستام

نمی‌دونستم...شرمنده...

خواهرم از عید اومده بود خونه مامان...نزدیک ۴ماه موند....خداخیرش بده...رفت شهرشون خونشونوبده اجاره بیادتوشهرمازندگی کنه....ولی حالا که رنگ کرده فکرکنم نیا دیگه.....

فکرکنم سنگ کلیه گرفتم

اصلا آب که نمی‌خورم خوب معلومه دیگه چی سرم میاد

اصلا وقت نمیکنم به خودم فکرکنم


منتظرروزای بهترم


خسته ام از کرونا ...جیغ بچه ...صدای همسر


همین امشب پسر کوچیکه رو خابونده بودم میخاستم یه نفس راحت بکشم....همسرتی وی روشن کرده بود با صدای بلند...کوچولو بیدار شد

اینقدراذیتم کرد که نگوووو

منم از خواب داشتم میمردم

آخرش بیخیال خواب شدم

خودمونیماخیلی وقته نیومدم...ولی به یادتون بودماااا....اصلا وقت نمیکنم به کارام برسم   چه برسه به وبلاگ....

نظرات 3 + ارسال نظر
خواننده پنج‌شنبه 7 مرداد 1400 ساعت 08:00

والا الکی پول دانشگاه ندید پزشکی خوندن تو ایران اسارت و حماقت و بدبختیه پولاتون رو رفتنش به خارج سرمایه گذاری کنید وگرنه تا عین ۴۰ سالگی کار زیاد و دستمزد ناچیز

سلام
حرف حساب جواب ندارد
ولی همسر اینجوری فکر نمیکنه متاسفانه
دختردیگمون مهندسی کامپیوتر می خونه....اینقدرهمسرتوسرش میزنه که نگو.....میگه برو خارج پزشکی بخون.....دخترم میگه دوست ندارم پزشکی و مخم نمی‌کشه......اینقدرکشمکش داریم

ماری سه‌شنبه 5 مرداد 1400 ساعت 02:59 http://maral-memories.blogfa.com/

و اما واکسن!!! راستش به ما چهارماه پیش ایمیل زدن که میتونیم بریم سیدنی واکسن بزنیم . ازونجایی که خیلی گشاد تشریف داریم و البته چون هیچ مورد کرونایی تو مملکتمون نبود ، گفتیم چه کاریه ، صبر کنیم تو شهر خودمون نوبت بدن بهمون که دیگه یک و نیم ساعت هم نریم و برگردیم .( بیشتر دوستامون رفتن زدن!) این شد که با فراغ بال برای چند ماه بعدش تو شهر خودمون رزرو کردیم ! که زد و موج دوم کرونا تو سیدنی و ملبورن شروع شد . شهر ما هنوز هم امن و امانه و هیچ مورد ابتلایی نیست . تو سیدنی هم در کل دوران کرونا از نزدیک هشت هزار نفر مبتلا فقط 65 نفر فوت شده ن . که یه جورایی خیالمون رو راحت میکرد !
القصه ٍ ما همین جمعه میریم دوز اول رو بزنیم . البته ما سنمون بین 40-50ساله و فایزر میزنیم . میتونستیم آسترازنکا بزنیم که نوبت دهیش خیلی سریعتر بود و دکتر خانواده مون هم میتونست بزنه برامون .

فقط باید گفت خوش به حالتون

ماری یکشنبه 3 مرداد 1400 ساعت 13:57

شما عذر موجه دارین خانوم . من با یه بچه درگیرم کل روزو چه برسه به دوتا کوچیکو دوتا بزرگو یه شوهر توخونه!!!!!

وای ممنون که درک میکنی....
خیلی کاردارم خیلی
یعنی یاد وبم هم نمیفتادم از بس کاردارم...همش میگم یکم بگذره بزرگترشن کارام کمتر میشه ولی نه نمیشه
راستی شما واکسن زدین؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد