غریبانه

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد معنی معجزه شو زود به قلبم برگرد

غریبانه

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد معنی معجزه شو زود به قلبم برگرد

ظرف شستن

ظرف شستن که از بزرگترین مشکلاتمون بودبالاخره باخریدن ماشین ظرفشویی حل شد

همسرکه تواین مدت ظرفارومیشست ازکتوکول افتادوگفت حتما بایدماشینوبخرم

10سال پیش که بهش گفتم ماشین ظرفشویی بخر فکرمیکردیه چیز لوکس بیخودیه...میگفت چهارتا ظرفه بشوردیگه....اما حالا میگه حالا میفهمم چی میکشیدی

حالا از صبح تاشب ظرفارومیریزیم توش اخرشب روشنش میکنیم

خیلی خوبه

ماشین600تومنی برامون16میلیون اب خورد

فکرروزی که دوتابچه ی کوچیک داشته باشیم و منم مریزبشمو نکرده بودیم

سالن مطالعه هم به خاطرکرونا بسته شد

دوماه ا زدرسشون افتادن

همسر میخاد یه خونه براسه ماه اجاره کنه

کرونا2

سلام

خلاصه بعدازچندروزدخملی رفت تست داد و جوابش مثبت بود

بعد دخملوک و همسررفتندتست دادن که جواب تستشون مثبت بود

بعداونامن رفتم تست

تست منم مثبت بود

خلاصه من ۲روز تو قرنطینه بودم و کمی استراحت کردم

وقتی همشون نشونه های کرونا گرفتن منو از قرنطینه بیرون آوردن

من وقتی شنیدم دخترامریض شدن درد خودم یادم رفت

اومدم سریع سوپ و دمنوشو آب میوه روبه راه کردم براشون یعنی برا هممون

خلاصه با حال ناجور از نظر روحی همه یکارارو هم میکردم

همسر هم ظرفارو میشست و کلی کمک میکرد

خلاصهروزگار بدی بود

نمیدونستم هرچه بگزره بدتر میشم یا بهتر

نمیدونستم حال بد از۱۴روزشروع میشه  یاتا۱۴روز بهتر میشم

کم کم که می گذشت حالم خوب میشد ولی ۴۰۳۰زنگ میزد استرس میگرفتم و حسابی حالم بد میشد

باز به خودم روحیه میدادم

مرگ برکرونا

از پسرا تست نگرفتیم

همسروقتی فهمیدمثبته  به محل کارش اطلاع دادبش گفتندتااخرماه نیاسرکار

همسرفکرمیکردکروناروازهمکارش که تب و لرز داشته گرفته

ولی اون تست داد و منفی بود

چندروز پیش  همسایه پایینی رو دیده که گفته ما قبل شما کرونا داشتیم وخود شدیم

یعنی توعید

همسر میگفت یادمه تو پیلوت دیدش وباهم با اسانسوراومدن بالا

ودستشوگذاشته روشونه ی همسر

حالا فکر میکنیم شاید از اینا گرفتیم

همینکه نمیدونی از کجا گرفتی هم بد دردیه


خلاصه امیر خیلی اذیت میکنه و مو میکشه  نمیدونم چکارکنم

کرونا

چندوقت بود پام درد میکرد ومیگفتم حتما از سرماست

میرفتم کنارشوفاژتا گرم بشه

یه روز که همینجوری خودمو لوس کرده بودم همسر زنگ زد دخترخانم و بعد گوشی رو دادبه من

منم که حوصله حرف زدن نداشتم بهش گفتم پام درد میکنه 

گفت هر دردی کرونا نیست نترس

گفتم من اصلا به کرونا فکر نمیکنم ...منم نگفتم کروناست

.....خلاصهتلفن قطع کردم دوباره رفتم چسبیدم به شوفاژ

جلوانداختن رو شوفاژ خودم

مثلا کرسی زدم

همسر میگفت چیه حالا فکر میکنی کرونا گرفتی

کرونا تب داره

بش گفتم دماسنج بیار ببین تب ندارم

دماسنجواورد یهو گفت یا فاطمه زهرا

بااین حرفش از جا پریدم گفتم چی شد

گفت تب داری

خیلی ترسیدم

درد پام خوب شد

از ترس نمیدونستم چکار کنم

رفتار همسر منو بیشتر می ترساند

مثلا منو قرنطینه کردن

آستامینوفن و سرماخوردگی میخوردم تبم اومد پایین

بعد دوروز

تو این دوروز که من نبودم براکارخونه دهن همسر و دوتا دخترون سرویس شد

روز سوم مخملی تب کرد و کم کم میگفت مژه هارو نمیفهمه

دخملوک هم مژه هارو نمی فهمید

محمد هم سرفه داشت

یکمی پیرامون هم داغ شده بودن ولی از ترس به روی خودم نمیاوردم

خواهر همسر پرستاره میگفت بیا تست بده ۳روزدیگه جوابش میاد منم میگفتم شاید برم نوع بدنشو بگیرم شاید اصلا کرونا نباشه و برم کرونا بگیرم