غریبانه

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد معنی معجزه شو زود به قلبم برگرد

غریبانه

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد معنی معجزه شو زود به قلبم برگرد

روز بعد عیدغدیر

دیروز همسر گفت حاضرشین بریم بیرون هواخوبه


ماهم به هوای طرقبه حاضرشدیم..ولی اینقدرشلوغ بود که منصرف شدیم و همینجوری توماشین چرخیدیم...

دختراهم اومدن

اونا معمولا بیرون نمیان...بس که بدمیگذره براشون...ازیه طرف همسر...ازیه طرف امیرکه باعث میشه بیرون رفتن کوفتشون بشه....میگن شمابرین بیرون مایه نفسی بکشیم

ممکن یه مدت با همسر دعوا کردم  هروقت به یک متری من میرسیدس درد می‌گرفتم.....فکرمیکردم نمیتونم نفس بکشم...دراین بدم میاد ازش.....

خلاصه چرخیدن توماشین بادوتا وروجک که اذیت میکنن

 الان همسر باامیر ودخملی رفتن یه دوری بزنن...هوا بارونیه...آدم یادشمال میوفته

چندساله شمال نرفتیم....به خاطر نینیها

امثال هم به خاطرکرونا



نظرات 8 + ارسال نظر
کریمی ام سه‌شنبه 2 شهریور 1400 ساعت 19:53

غریبانه خانوم،منکه در بین همگان محبوب و مودبم.
حضورا و شخصا برای ماری خانوم کارت دعوت نفرستادم وگرنه با کله می آمد با سرباز مخلص مکالمه کنه ها
دشمنان ایران چکمه لازم میشوند خو مقصر خودشونن .یه دفعه توهم کثیف و بی کلاسی می گیرن خو.منکه کثیف و بی کلاس نیستم که .
خود ماری خانوم می گویند گوسفند فواید دارد حال اینجانب کریمی را پشت درهای بسته وبش گذاشت کامنتهای زبون بسته ام را قورت میده بهونه گرفتن چرا من' گله گوسفند' گفته ام .ماری خانوم شرم کن. ‏‎ ‎
غریبانه خانوم ،منکه به ماری خانوم احترام میزارم .
انگلیسی زبان بیگانه س ،من بلدش نباشم خنده ندارد که .منکه شیفته بیگانگان نیستم که .‏
غریبانه خانوم ببخشین ها ماری خانوم گستاخی کرد اینجانب دمپایی پوش نیستم که ،برای یه چکمه پوش بدس پاسخ یه خارجی را نده.

مریلا یکشنبه 31 مرداد 1400 ساعت 19:56

قبلا وبلاگ داشتم .آقای کریمی کامنت میذاشتن خیلی بانمکن.
شوخی نمیکنن در صدها سال پیش موندن برای ما نظراتشون طنزه.
دوستانه کامنت مینوشتن به ظاهر خیلی مهربونن . یکبار پست انتقادی اجتماعی نوشته بودم کریمی گفت ;;ای مریلا ،تو یه حباب شرقی بودی با توپیدن به جامعه ترکیدی ;;
با خانم ماری موافقم.روزگاریکه کریمی کامنتگذار وبم بود خیلی از چرت و پرتاش می خندیدم حتی حالا با دیدن اسمش خنده ام میاد.

چه جالب

کریمی ام جمعه 29 مرداد 1400 ساعت 22:23

غریبانه خانوم ،منکه خاله زنک نیستم که .
پای بنیان خانواده در میان بود نظرم را به اشتراک عموم گذاشتم خو .
در کامنت اینجانب کریمی ،اسمی از ماری خانوم ندیده اید چرا مهندس ماری خانوم به اینجانب گستاخی کردن ؟
غریبانه خانوم ،من گفته ام بی حوصلگی خرج همسر عالیقدرتون نکنین ماری خانوم از من دلخور شدن متهم به 'مردتیکه خاله 'زنک شده ام .
در و دیوار چیه ؟؟؟؟؟منکه اسمی از او نبرده ام ماری خانوم توهم توطئه دارن .
من به ماری خانوم احترام زیادی می زارم ها .
غریبانه خانوم،من سرباز مخلصی هستم سزاوار توپیدن های ماری خانوم نیستم که .

من بی تقصیرم

ماری جمعه 29 مرداد 1400 ساعت 05:07 http://maral-memories.blogfa.com/

شخصا و حضورا که خوشبختانه نمیشناسمش !!
تو وبلاگ کذایی اون خانوم اوایل هی راه حل میخواست که چطوری زنش رو راضی کنه برای زن دوم گرفتن ، از من و آبی هم بدش میومد .یه وبلاگ هم به طرفداری از اون خانوم زد که حتی اسم وبلاگم به انگلیسی نوشته بود و غلط !! کلی خندیدیم با بچه ها سر وبلاگش . اون موقع بخاطر اینکه به نظر ایشون فمینستیم ، ولی بعد مسئله حادتر شد و براش بعنوان سمبل امپریالیسم و آمریکای جهانخوار و ... دراومدیم .
خیلی کثیف و بی کلاس حرف میزد مجبور بودم کامنتاشو سانسور کنم . بعد بیشتر از اندازه ی دهنش حرف زد که دیگه کامنتاشو منتشر نمیکنم . ایشونم راه افتاده تو وبلاگ هایی که من نظر میذارم به بقول خودش رصد کردن !

لبخند:

ماری چهارشنبه 13 مرداد 1400 ساعت 06:05 http://maral-memories.blogfa.com/

وای این مرتیکه ی خاله زنک اینجا هم اومد!!! از وقتی کامنتاشو پاک میکنم داره خودشو به در و دیوار میزنه !
یادت میاد اون اوایل چند سال پیش تنها دغدغه ش راضی کردن اجباری زنش بود برای تجدید فراش!
ولی از حق نگذریم در بیشتر موارد روحیه ی آدم رو بهتر میکنه چرت و پرتاش . من ازین بابت ازش راضیم ....

سلام
میشناسیشون؟؟

کریمی ام سه‌شنبه 12 مرداد 1400 ساعت 17:21

غریبانه خانوم ،کسانیکه خود نیازمند ارشاد و صیانت هستن این جا از ارشاد و صیانت سخن پراکنی میکنن
منکه اعتقاد راسخ دارم زنان گل های خوشبو و باطراوتی هستن باید نور کافی ببینن شکوفا بشوند همسر شما از روی علاقه به سمت تان نور می تاباند کم حوصلگی تان را خرج همسر نکنین .

نورمیتابونه
من فکر میکنم سمپاشی میکنه

ماری دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 03:16 http://maral-memories.blogfa.com/

میدونم خیلی سخته . دخترای نوجوون و جوون مشکلات خودشون رو دارن که کم هم نیست . بچه های کوچیک هم که معلومه مراقبت بیست و چهار ساعته میخوان . مشکلات معیشت مردم و نگرانی ها و یه دره ناامیدی هاشون هم که اعصاب برای پدر و مادرا نذاشته . خدا واقعا بهتون صبر بده ... خیلی شرایط سختیه .
کاری از دست من برمیاد؟ میتونم بیام آقای همسر رو ارشاد کنم؟ بیام تورو صیانت کنم؟ زگ بزنی بهم غرغر کنیم حالت بهتر بشه؟

همش به کنارقابل تحمله
جزیه موجودبه نام همسر
مردنبایدتوخونه باشه

معلم جمعه 8 مرداد 1400 ساعت 11:54

مشکلت با آقا همسر چیه که هنوز حل نشده ؟

والا مشکل خاصی نیست
بهانه گیری
گیردادن
زورگویی
رواعصاب بودن
کلا شاید مشکل از منه وتحملم پایین نمی‌دونم والا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد